جدول جو
جدول جو

معنی گروی زره - جستجوی لغت در جدول جو

گروی زره
(گُ یِ زِ رِهْ)
نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و وسیله ها انگیخت:
سیاوش ز گفت گروی زره
برو پرز چین کرد و رخ پرگره.
فردوسی.
نیوشنده بودند و لب با گره
بپاسخ بیامد گروی زره.
فردوسی.
گروی زره را گره تا گره
بفرمود تا برکشیدند زه.
فردوسی.
رجوع به فهرست ولف و گروی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روی زرد
تصویر روی زرد
زرد چهره، کنایه از شرمسار، شرمنده، خجل
فرهنگ فارسی عمید
(کُ یِ زِ رِهْ)
نام یکی از خویشاوندن افراسیاب است و در کشتن سیاوش سعی بسیار کرده است. (برهان). وی سرانجام گرفتار گیو شد و به قتل رسید. (از آنندراج). گروی زره:
کروی زره را بیاورد گیو
دوان با سپهدار پیران نیو.
فردوسی.
رجوع به گروی زره شود
لغت نامه دهخدا
(گُو زِ رِهْ)
همان گودزره است که دریاچه ای است در جنوب دریاچۀ هامون و جنوب غربی افغانستان. وقتی که برفهای سرچشمۀ هلمند آب میشود آب دریاچۀ هامون زیاد می شود و به واسطۀ جویی موسوم به شله یا شلاق به گودی زره می پیوندد. مساحت گودرزه از خاور به باختر صد میل و عرضش سی میل است. این دریاچه شلاق هامون هم نام دارد. رجوع به یشتها ج 2 ص 299، 296، 293، 290 و جغرافیای طبیعی کیهان صص 94-95 و سرزمین های خلافت شرقی، و گودزره در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زردروی. (یادداشت مؤلف). ترسان. بیمناک. کنایه از پریشان و زار و ناتوان است:
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد.
سعدی (بوستان).
، شرمسار. شرمنده. خجل. (ناظم الاطباء) :
چرا گوید آن چیز در خفیه مرد
که گر فاش گردد شود روی زرد.
سعدی (بوستان).
، تباه و ناسازگار:
ز گفتار او هیچگونه مگرد
چو گردی شود بخت تو روی زرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(یِ زَ)
گوی زرین. گوی که از زر باشد، کنایه از آفتاب است. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). شمس. خورشید. گوی زرین:
بدرد جیب آسمان و بر او
گوی زر آشکار بندد صبح.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
بره ی خال خالی سیاه و سفید
فرهنگ گویش مازندرانی